چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره ...
بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده !!!
میدونی فلسفه اختراع سرسره برای بچه ها چیه؟؟؟
می خوان از بچگی به آدم یاد بدن که...
صعود چقدر سخته...
و
سقوط چه آسون...
به یاد کودکی چشم هایت را ببند...
و این بار با چشم دلت به دنبال خـــــــــــــــدا بگرد...
یقین دارم او را زودتر از هر کسی پیدا می کنی...
میدونی چرا شیشه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه ؟؟؟
چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره ...
بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده !!!
دوره ای شده که حاضریم . . .
جای ِ "پت" باشیم ،
اما . . .
یه دوست واقعی مثه "مت" داشته باشیم . . .
در زمان
ما خنده ارزان نیست ...
خنده ای از ته دل ...
تا بخواهی پوزخند و زهرخند
و ریش خند ...
اما ...
کاش یک خنده ی پاک می جستی ...
قابش می کردی و به دیوار
اتاقت می کوبیدی !!!
تفاوت است بین:
چیزی که نمایش میدن...
و
چیزی که واقعا هستن...
پس لطفا مراقب باش...
چون این روزها،
همه به بازیگری و نقش بازی کردن علاقه مند شده اند..............
ما ه من ! غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز ...
مثل آن روز نخست ...
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان،
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من ! غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید ...
یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست ...
با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن ...
وبگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب،
راه نورانی امید نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد،
همه زندگی ام،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی،
بودن اندوه است ... !
این همه غصه و غم، این همه شادی و شور ...
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند ...
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا ...
و در آن باز کسی می خواند ...
که خدا هست، خدا هست ...
و چرا غصه ؟چرا؟؟!! ...
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . . .
دانشگاه که قبول شد، همه گفتند :
با سهمیه قبول شده ! ! !
ولی ...
هیچوقت نفهمیدند ،
کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا ! . . .
یک هفته در تب ســـــــوخت ........... .
کودکی ام را بیشتر از همـــه چیز تــرجیــح مـی دهـم ...
خـــنده هـــای بـــی دغــــدغــه ام ...
قهــــرهای بـــی بهـــــانه ام ...
آشتـــــی های کودکـــــانه ام ...
همــــه را بــه بزرگ شـــدنم فروخــتم ...
امـــا بــــه چه قــیــمت ؟؟؟؟؟؟
وقتی گرسنه ای، یه لقمه نون خوشبختیه . . .
وقتی تشنه ای یه قطره آب خوشبختیه . . .
وقتی خوابت می آد یه چُرت کوچیک خوشبختیه . . .
خوشبختی یه مشتی از لحظاته . . .
یه مشت از نقطه های ریز که وقتی کنار هم قرار می گیرن یه خط رو می سازن . . .
آدامس درس بزرگی به ما میدهد :
از کودکی تلاش می کند به ما بفهماند که هیچ شیرینی ای ماندگار نیست!
دو ایستگاه که می دانی اش :
تولد - مرگ
وجود مختصری در میانه ی دو عدم ،
به نام عمر...
که آن هم چو خواب ، می گذرد............
همیشه پیروزی ها به کامیابی منجر نمی شوند،
چه بسیار شکستهایی که اندک زمانی ناراحتی، اما مدتها
... کامیابی بزرگتر و شادی و شعف وصف ناپذیر به دنبال داشته اند
... لطفا صبور باشید
گاهی زندگی سر به سر شما می گذارد لطفا جنبه شوخی اش را داشته باشید ...
گاهی هدیه زندگی در چمدانی است که بیرون در گذاشته ...
نه در دستهای آشکارش ...
در هر 3 ثانیه یکی تو دنیا می میره ...
1،2،3 الان یکی مرد !!!
یادت باشه یکی از این سه ثانیه ها سهم ماست !!!
پس قبل از اینکه به 3 برسیم قدر نعمت زندگی رو بدونیم،
و برای زندگی ابدی توشه بیندوزیم ...
همگی آماده :
زندگی شروع شد !!!
حالا یک ، یک و نیم ؛ دو ، دو و نیم ؛ سه ... و تمـــــــــــام.