بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!
بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!

کاش...

کـاش هیچ وقت هــوای چشمـ ــامون ابــری نباشه...

ولــی همیشـه هــوای دلمــ ـــون برفــی باشه...

پــــاک و سفیـــد...

کـاش بتونیــم همیشـه

مراقــب پنجــــره ی بخــ ــار گرفتــه ی دلمــ ـــون باشیـم

تــا آدمــ ـــا نتونن

بـا هــــر بهـــــــانه ای اونــو خـ ـط خـ ـطـ ـی کنن...!

کــ ــــاش...............

نظرات 5 + ارسال نظر
هانیه سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 19:36

مواظب گرمای دلت باش
تا کاری که زمستان با زمین کرد ، زندگی با دلت نکند ...


هانیه سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 19:46

دیدی که چه بی رنگ و ریا بود زمستان ؟
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان
دیدیم فقط سردی او را و ندیدیم
از هر چه دو رنگی است رها بود زمستان
بود هرچه فقط بود سپیدی و سپیدی
اسمی که به او بود سزا بود زمستان
گرمای هر آغوش تب عشق دم گرم
یکبار نگفتند چرا بود زمستان
بی معرفتی بود که هر بار ز ما دید
با این همه باز اهل وفا بود زمستان
غرق گل و بلبل شد اگر فصل بهاران
بوی گل یخ هم به هوا بود زمستان
با برف بپوشاند تن لخت درختان
لبریز و پر از شرم و حیا بود زمستان
در فصل خودش ، شهر خودش ، بود غریبه
مظلوم ترین فصل خدا بود زمستان …

اینو به عشق خودم که زمستانیم گفتم....
درود زمستانیاااااااا.....

بسی beautiful...
فعلا که پرچم پاییزیا بالاتره!
ولی به دور از شوخی زمستونم قشنگه

Fatemeh چهارشنبه 18 دی 1392 ساعت 01:50 http://GHOBARIAZKHATEREH.BLOGFA.COM

بعضـــی ها رهگذرند...

از همــان اول...

می آیـــند که بروند...

می آینـــد که نمانـــند...

یادت باشـــد هیچ وقت دل نبنـــدی به بودنشــان...

چون وقتـــی بروند تو می مانـــی

و

دلـــی که دیگـــر تا ابد دل نمی شـــود برایت...

Fatemeh پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 15:58 http://GHOBARIAZKHATEREH.BLOGFA.COM

گــــــــاهی باید رفتـــــــــ ...

گــــــاهی باید چـــــمدانی کوچــــک به اندازه یکـــ تکه از دلتــــــ ؛

که هنــــوز در دستانتــــ باقی استـــ انتخابـــ کرد ...

باید گذاشتــــ و گـذشتــــ ...

چشـــم ها را بستــــ و رفتـــــ ...

دور شد از قضاوتــــ های یکــ طرفه و قصه های تکــــراری

این موجوداتــــ دو پای مدعــــی احساس ...

باید رفتــــ به نقطه ای پر از آرامــــش ...

آرامشـــی هرچند کـــوتاه و موقتی ...

باید برای پیدا کردن چاهـــی عمیق برای دفــــن خاطرات تلاش کرد ...

باید رفت ...

ممنون از نظر قشنگت فاطمه جان...

زینب دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 13:40

سلام اینو بخونید:
البته من ننوشتما یکی برام فرستاده
ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس
http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید حالا بیاین امتحان کنیم...

منکه اصـــــــــلا به این چیزا اعتقاد ندارم...
شمام بیخود وقتتو تلف نکن!
آخه خدایی با عقل جور درمیاد؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد