بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!
بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!

دلم کمی...

دلـــــم کـَــمی خـــُـــدا میخواهــد ...

کـَــمـی سکـــوتـــ ...

کـَــمـی اَشکـــ ...

کـَــمـی بــُهتـــ ...                

کـَــمـی آغــوش ‌ ِآسمــــانی ...

کـَــمـی دور شدن از این جــنس ِ آدم ...

نظرات 7 + ارسال نظر
هانیه خانوووووم پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 20:11

این جا

آنقدر شاعرانه دروغ می گویند

و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند

که نمیدانم در این سرزمین با این همه فریب

چگونه ست که دلم هنوز خواب باران را دوست دارد!

عزیزم پست فوق العاده ای بود....

واقعا منم دلم تنگ شده برا یکم خلوت با خودم و خدا....

خواهش هانیه خانوووووم
ممنون از نظرت گلم...

زینب جمعه 27 اردیبهشت 1392 ساعت 18:04 http://zinat.blogsky.com

سلام ریحانه جان شرمنده دوسته من

ممنون از حضورت وای مطلبت عالی بود حرف دله من بود میتونم تو وبم بنویسم؟

سلام خانومی
خواهش میشه...
باش... اشکال نداره

Hassan M جمعه 27 اردیبهشت 1392 ساعت 18:16 http://www.eessfeiz.ir

باسلام...
بزرگترین فروم دانشجویی راه اندازی شد....
از شما دعوت مینماییم که در این فضای سرگرم کننده عضو بشوید و با سایر دوستان خود به تبادل نظر بپردازید...
ممنون
روابط عمومی انجمن دانشگاه علامه فیض کاشانی

www.eessfeiz.ir

سمانه شنبه 28 اردیبهشت 1392 ساعت 22:57 http://s69zemestoni.blogfa.com

سلام گلم خوبی؟

اونورا سرنمیزنی

سلام سمانه جان
مرسی
شرمنده...

بنفشه دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 ساعت 12:08

گاه لازم است که انسان دیدگان خود را ببندد زیرا اغلب

خود را به نابینائی زدن نیز نوعی خوشبختی است.

خیلی قشنگ بود گلم

خواهـــــــش...
مرسی از نظر قشنگت خانومی...

زینب چهارشنبه 1 خرداد 1392 ساعت 13:13 http://zinat.blogsky.com

سلام ریحانه جان خوبی عزیزم؟آپم مهربون

سلام زینب جان
مرسی...

سمانه پنج‌شنبه 2 خرداد 1392 ساعت 15:01 http://s69zemestoni.blogfa.com/

من تنها خدا را دوست دارم
از وقتی سقف خانه مان چکه می کند از باران بدم می آید..
از وقتی مادرم پای دار قالی مرد از قالی بدم می آید
از وقتی برادرم به شهر رفت و دیگر نیامد از شهر بدم می آید
از وقتی پدرم شبها گریه می کند از شب بدم می آید
...از وقتی دستان آن مرد سرم را نوازش کرد و بعد به پدرم سیلی زد از
دستهای مهربان بدم می آید..
از وقتی خواهرم پاهایش زیر گرمای آفتاب تاول می زند از آفتاب بدم می آید
از وقتی سیل آمدو مزرعه را ویران کرد از آب بدم می آید
و تنها خدا را دوست دارم!!!

چون او باران را فرستاد تا مزرعه مان خشک نشود!!!
چون او شب را می آورد که اشک های پدرم را هیچ کس نبیند!!!
چون او مادرم را برد پیش خودش که او هم گریه نکند!!!
چون او به برادرم کمک کرد که برود تا آنجا خوشبخت تر زندگی کند!!!
چون من دعا کردم و می دانم دستهای آن مرد را که به پدرم سیلی زد فلج خواهد کرد!!!
چون او آفتاب را فرستاد تا مزرعه جوانه بزند!!!

چون او سیل را جاری کرد تا گناه انسان را از زمین بشوید!!!
و من تنها خدا را دوست دارم...

خیلی قشنگ بود.
ممنون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد