بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!
بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!

بالاخره همه چیز، اون جوری که باید، درست میشه...

گاهی بهترین کاری که میشه کرد؛

نه فکــره، نه خیــال!

نه تعجب، نه نالــه و نه زاری!

فقط باید یه نفـــس عمیـــق کشید و ایمان داشت که،

بالاخــره همــه چیــز، اون جوری که بایــد، دُرُست میشــه...


نظرات 27 + ارسال نظر
زینب طلا سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 19:44

مترسک انقدر دست هایت را باز نکن.....

کسی تو را در آغوش نمیگیرد....

ایستادگی همیشه تنهایی دارد..

نه بابا ریحانه جونی ...بیا اینم از مغناطیس لعنتی

نه گلم! ایشالا که درست میشه!
همیشه جنبه ی مثبت یه چیزو در نظر بگیر...

زینب طلا سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 19:50

دیگه خســــــــــــــــــــته شدم
دلم نمیخواد دیگه بیام دانشگاه...
ایشالا



ما ه من! غصه چرا؟!
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز...
مثل آن روز نخست...
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد!

ماه من! غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید...
یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست...
با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن...
وبگو با دل خود، که خدا هست، خدا هست!

زینب طلا سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 20:03

مرسی آبجی گلم
خیــــــــــلی عالی بود
بوس بوس

خواهش عزیز دلــــــــم
بوس بوس

بازدید شبانه سه‌شنبه 1 اسفند 1391 ساعت 23:20

دُرُست میشــه
مغناطیسم دُرُست میشــه...

ایشالا...
حالا میخواید شما مغناطیسو برندارید، ما همه برمیداریم، شاید مثه ریاضی مهندسی شد...

✿◕ ‿ ◕ لیــــــــلی چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 12:16 http://samtezendegi.blogsky.com

ایستادگی کن

تا

روشن بمانی

شمع های افتاده خاموش می شوند....

خوشمل بود ریحانه جونم...





خواهش میشه لیلا جونی...

بی نام چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 12:27

ایولـــــــــــ....
حال کردم....
دمت گرم ریحانه جونیــــ....


✿◕ ‿ ◕ لیــــــــلی چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 12:30 http://samtezendegi.blogsky.com

تونل ها راست میگویند ؛ راه است ، حتی از دلِ سنگ!

" آنجا که راه نیست ، خداوند راه را می گشاید... "


اره بابا مغناطیسم درست میشه حتی اگه همه بردارید

ریحانه جونی...

نظرت فوق العاده بود گلم...

بله بله...

هانیه چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 12:32

قرنهاست

جستجوگر آدم هستم...

تا لذت خوردن یک سیب سرخ را با او تجربه کنم

قرنهاست ...!

مشکل از من نیست

... ... ... نه من....

نه سیب سرخ

نه شیطان

تو نایاب شدی آدم...
.
.
.
فوق العاده بود جیــــگر

خواهش عزیــــــــزم...
نظر خودتم خعــــــــلی قشنگ بود!

Mehran چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 13:50 http://toodartoo1997.blogsky.com

خدا در مکان های دور از انتظار

به دست افرادی دور از انتظار

در مواقعی تصور ناپذیر معجزات خود را به انجام می رساند…

Mer30 از نظر قشنگت گل پسر...

زینب طلا چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 14:13

میشه .. اما تو این دانشگاه باید مارو زجر بدن تا کاری بکنن برامون..
اونم از مدیر گروهمون
وااااااااالاااااااااااا

احتمالا استاد ریاضی مهندسی شیشه ای چیزی زده بوده تو توهم 11 نمره به همه داده نعمتی و شیشه؟؟؟عمرا

وااااااااالاااااااا

خوبه به همه 11 نمره داده!
به من که 9/9 اضافه کرد !!!!!! آخرش این زهرشو ریخت...
نه بابا اون خوددرگیری داشت!
کسی که برگه سفیدو بهش 11 بده، واقعا......
هیچی بیخیال...

زینب طلا چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 14:18

راستی بیا اینم از جبر که به همه 1.5 داده به من 1

یعنی اگه من جزو اون 10 نفری باشم که فرستاده میشن کلاس امانتی دیــــــــــــــــگه این ترم دانشگاه نمیام
شروع ک خوب نباشه وای به حال پایان

خب جبرم به من 1/25 داده!
زینب به این نتیجه رسیدم استادا کلا با ما مشکل دارن

نه تورو خدا هیچیشون نگی این کارم میکنن!
میگم زینب اگه قرار باشه 2 نفر واسه کلاس امانتی انتخاب بشن میترسم منو تو باشیم...

دقیــــــــقا...

✿◕ ‿ ◕ لیــــــــلی چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 15:01 http://samtezendegi.blogsky.com

واقعـــــــا ریاضی مهندسی شیرین ترین نمره همه تو این

ترم بود.استادی که انقدر دست نمرش خوب باشه تا حالا

کسی تو عمرش ندیده که ما خوشبختانه برای بار اول دیدیم.

خخخخخخخخخ
آره ما از هرچی شانس نیاوردیم از دست به نمره ی این ریاضی مهندسی شانس آوردیم...
جان خودم با دیدن نمره هامون انگار شاخ غول شکستیم...

✿◕ ‿ ◕ لیــــــــلی چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 15:17 http://samtezendegi.blogsky.com

اره همه میخاستیم پاس شیم ولی نمره هامونو که دیدیم از

پاسی که هیچ گذشته... نمرمون خوب شده باید

شاخ غولم بشکنیم.این بزرگترین شانس بود دیگــــــــه




آره!
حالا هممون حس اینو داریم که 7 خان رستمو طی کردیم...

البته اینم بگم که با نحوه تدریسو امتحان گرفتنش نباید از خودمون توقع زیادی میداشتیم!

بازدید شبانه چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 16:18

اولا : خب بابا همه فهمیدن من کی هستم
بعدشم اینکه من مغناطیسو حذف کنم این همه
ایولـــــــــــ....
حال کردم....
دمت گرم . . . داره؟
همکلاسی های مارو باش
دوما : امضا هامونو قبول نکردن چون نه منظم بود نه شماره دانشجویی داشت خانوم کریمم لطف کردن اصلا هیچ کاری تا حالا واسمون نکردن حتی یادشونم نبود تو جلسه ی امروز مطرح کنن ولی مثل اینکه آقای نوبختی گفته اگه استاد نعمتی نتونه بیاد با استاد محرابی ارائه میشه که از شانس ما 4 شنبه صبح و 5 شنبه ها وقت استاد نعمتی خالی شد
حالا برید دعا کنید من الکترومغناطیسو حذف کنم؛بلـــــــــه

خب چرا با اسامی مستعار واسه بنده و وبلاگ دوستان نظر میذارید؟!
بهتر نیست با اسم خودتون بیاید؟!
دوما، دوستان به خاطر اینکه شما مغناطیسو حذف کنید انقدر تعریفو تمجید نکردن! بد برداشت نکنید.

اونکه خانم کریم خیـــــلی به ما لطف دارن، توش هیچ شکی نیست!!!
ولی خب بالاخره باید چیکار کنیم؟! تا فردا باید برامون ارائه بدن...
یعنی دوباره فردا واسه امضا باید رفت دانشگاه؟
اینکه گفتین 4شنبه ها صبح و 5شنبه ها وقت استاد خالیه، خب فکر نکنم همه قبول کنن!

و در آخر اینکه کسی دعا نکرده بود شما مغناطیسو برندارید!
ممنون بابت پیگیریتون...

بازدید شبانه چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 16:48

درضمن جبر به من که 0.5 نمره داده الان دیگه معلوم شد کی میره کلاس آقای امانتی

اون دیگه نهایت لطفشونو میرسونه!

✿◕ ‿ ◕ لیــــــــلی چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 18:58 http://samtezendegi.blogsky.com

خب تا حالا 4 نفر معلوم شد که یکیشم خودمم دیگه اون

6 تاش به عهده اقای نوبختی

چی بگم والا...

هانیه چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 20:43

سلاااااام....
به به....
چه جمع صمیمی....

بابا با نعمتی بردارید بهتره چون هیچ وقت نمیاد واسه مغناطیس دو ترم بندازه...
.
.
.
کلا خواستم ابراز وجود کنم.....

سلام هانیه خانوم
نمیدونم به خدا چیکار کنیم!
هرکدوم یه مزیتی دارن...
با این حال ممنون از ابراز وجودت...

زینب طلا چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 20:48

به به ریحانه ببین باعث شدم تعداد نظراتت بالا بره
تازه ..........
دستام و ببوس
بیا اینم بوسات
خخخخخخخخخخخخخخخخخ

وااااااااااااا
عزیزم من کلا آمار وبم بالا هست!
همه که نظر نمیدن مشخص باشه...

بعدشم تا اونجایی که ما میدونیم، اصولا این شکلکی که گذاشتی واسه اونایی کاربرد داره که خودشونو به کوچه علی چپ میزنن!
OK?????????

زینب طلا چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 20:50

0.5 داده
خب خداروشکر پس من کم شانس نیستم
خـــــــــــــــــــدایا شکــــــــــــــــرت

من هیچ صحبتی ندارم...

محمد جواد توکلی چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 22:53

اینکه من با اسم مستعار اومدم وبلاگتون چون شما وبلاگتونو معرفی نکرده بودین و به صورت خیلی اتفاقی از لینک وبلاگ دانشجویان آزاد رسیدم به وبلاگ دوستان بعدم شما و البته یه دلیلشم پنهان کاری خودتون بود
به هر حال با اسم مستعار من که راحت تر بودم شمارو نمیدونم
حالا از کجا لو رفتمو نمیدونم، البته کلا تابلو شدم
در مورد حذف مغناطیسو این حرفا همش شوخی بود من حرف شمارو جدی نگرفتم شمام نگیرید
حالا دوما :فردا مثل اینکه قراره 8 صبح بریم دانشگاه امیدوارم همه بیان و اینکه تا دیروز حذف و اضافه بسته بود امروز باز شد ولی فردا باید کارو یه سره کنیم چون اصلا اصلا خانوم کریم پیگیر کارمون نیست
کلا چه داستانی شد این نظر

بله، چون دلیلی نمیدیدیم که بخوایم جار بزنیم...
درضمن یکی دیگه از هم کلاسی ها هم، خودشون متوجه شده بودن ولی از همون اول با اسم خودشون اومدن...
اونم که میگید لو رفتید به خاطر هوش سرشار ما بود...

بله، ایشالا که درست میشه...

زینب طلا چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 23:54

عزیزان دعوا نکنید
به جا اینکارا برید برا من نظر بذارید.....
پس همه فردا 8 صبح دانشگاه باشیم
اگه کریم کارمونو راه ننداخت ایشالا دچار نفرین همیشگی من بشه

چه دعوایی؟! چرا بیخود جو میدی؟؟؟
منکه نظرمونو گذاشتم یه وقت واست ... نشه! خخخخخ
آره دیگه...خوبه من سر شب بهت اس دادم گفتم خودمون 8 بریم! دوباره میپرسی؟!

عزیزم اگه کارمونو راه نندازه اول خودمون بدبخت میشیم!

✿◕ ‿ ◕ لیــــــــلی پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 00:01 http://samtezendegi.blogsky.com

منم با ریحانه موافقم امیدوارم از این به بعد با اسم خودشون

نظر بدن.درضمن اقای توکلی اگــــه درمورد مغناطیس چیزی

گفتیم همش شوخی بود هرچند که من چیزی نگفتم.

امیدوارم...
بله بله خانوم لیلا...

محمد جواد توکلی پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 00:19

بابا مگه جنایت کردم فقط با اسم مستعار اومدم نظر دادم
اماکلا با نظر خانم زینب طلا موافقم
دعوا نکنیم بهتره
امشبو بشینید امضا تمرین کنید فردا جای خیلیا باید امضا بزنیم

ببخشید فکر نمیکنم با کسی دعوا کرده باشیم!

درضمن همون خیلیا باید خودشون تشریف بیارن... ما نوکرشون نیستیم!

زینب طلا پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 00:22

خانوم لیلارو خوب اومدی


.
.
.
درضمن از دوستان تقاضا دارم اینجارو با چت روم عمومی اشتباه نگیرن...

زینب طلا پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 00:39

خب دیگه بسه
همگی بای

بای عزیزم

سیما جونت شنبه 5 اسفند 1391 ساعت 08:47

سلام عزیزم اینقدر درگیر این نظرها کردی خودتو که از دوستان عزیزی چون من غافل شدی این کارو نکن
حالا اگه گفتی من با چه اسم مستعاری میام اینجا؟؟؟

سلام سیماخانوم
چه عجب یادی از ما کردی!
دوست عزیزم من هیچ وقت از تو غافل نبودم!

میگم سیما تو اصلا نظر میدی که بخوای با اسم مستعارم بیای؟؟؟
وگرنه خودت میدونی که اگه تو با هر اسم مستعاری میومدی من تشخیص میدادم.

سیما جونت شنبه 12 اسفند 1391 ساعت 12:28

چه تلخ محاکمه می شود پاییز!
و زمستان برای جان دادن به درخت ،جان می دهد و چه نا عادلانه
کمی آن طرف تر همه چیز به اسم بهار تمام می شود!



بامفهوم بود گلم...
ممنون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد