بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!

بهــــــــــانه ای بــــرای خـ ـط خـ ـطـ ـی

ای روزگــار... از خـ ـط خـ ـطـ ـی هایـم ساده نـگــــذر...! بـه یـاد داشتــه باش... این دلــنـوشــته ها را یک دل، نــوشــتـه...!

زندگی نوشتنی زیاد داره اما...

 زندگــــی نوشتنــــی زیـــــاد داره...

امــــــا...

گاهـــی هیچـــی پیــدا نمی کنی بنویسی

جز سکــ ــــوت...


(✿◠‿◠) ریحـــــــانه پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 01:10
نظرات 8 + ارسال نظر
سکوت سرد... پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 03:22

تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و...

دقایق برای ساعتها نجوا می کنند....

ساعتها، روزها را به بازی می گیرند و....

روزها ،ماه ها را و ....

ماه ها..... سالها را

واین چنین می شود که ایام می گذرد

ومن روزهای بی قراری و دلتنگی و تنهاییم را

باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و...

می گویم:.

.

.

انگار همین دیروز بود

هانیه پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 11:06

گاهی
باید ساکت شوید،
غرورتان را ببلعید و
بپذیرید ک اشتباه کرده اید،
این تسلیم شدن نیست
یعنی " بزرگ شدن "!

مرسی عزیزم...

خواهش عزیزدلم...

زینب پنج‌شنبه 27 تیر 1392 ساعت 11:59 http://zinat.blogsky.com

سلام عزیزم مطلات عالیه آپم

سلام خانومی
ممنون، نظر لطفته...

✿◕ ‿ ◕ لیـــــــلی جمعه 28 تیر 1392 ساعت 03:35 http://samtezendegi.blogsky.com

ســــــــاکت کــه می مانـــی ،

میگذارند به حســـابِ جواب نداشتنت !

عـــــــــــمراً بفهمنــد داری جـــان میکنی،

تا حرمـــــــتهـا را نگـــه داری...


ممنون خانومی خیلی پست خوشگلی بود...


خواهش میشه گلم...

سیما جونت یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 13:51

عزیزم ماه رمضان به نصفه رسید تو هنوز نمی‌خوای توبه کنی و نظرهای من رو تایید کنی.

وااااااااااا
عزیزم مگه تو نظرم میدی که من تایید کنم؟!
تاثیر روزه ها تا این حد؟!!!

سیماجونت یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 14:23

به قول کاشونی ها وااالاااااااااااااااااا.

حالا نظر قبلی قبلیه رو تایید کن تا...

آهااااااااان اونوقت عزیزم شما اصالتا واسه کجایین؟!
به جان خودم تو دیگه نظر ندادی!
تا چی؟؟؟؟؟!!!!!!
هاااااااااااااا

سیماجونت چهارشنبه 2 مرداد 1392 ساعت 10:06

اصلالتا منظورت چیه؟

نزدیکای نیاسر بودیم!

باورم شد چون از جونت مایه گذاشتی

اما نظر منو تایید کن عزیزم دختر گل. خانم قشنگ. ناز ناز گل گل

وگر نه دفعه ی بعدی این طوری باهات حرف نمیزنما! بگو خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبـــــــــــــــــــــــــــــــ!

خوبـــــــــــــه...
تازه باورت شد؟!
واقعا که...
من هیچ وقت دروغ نمیگم...
بیا عزیزم نظرتم تایید کردم...

وای وای وای ترسیدم...

سیما جونت پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 20:03

ولی من دست بردار نیستم اینقدر بهت میگم تایید کن تا بالاخره یه روز کم بیاری و تاییدش کنی.
حالا تاییدش کن

میگم توهم زدی!
آخه چه نظری؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد