بنام خداوندهستی بخش
رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا / مستعد سفـــر شهر خدا کرد مرا
از گلستان کرم طرفه نسیـمی بوزید / که سراپای پر از عطر و صفا کرد مرا
ماه مبارک رمضان، بهترین ماه ها، ماه میهمانی خدا، ماه خوبی ها، ماه شب های قدر، ماه دعا ونیایش ، ماه رحمت و آمرزش و ماه خیر و برکت است. حلول ماه مبارک رمضان، به راستی که خبر از گشایش درهای بهشت به روی آدمیان دارد. ماه تزکیه، ماه خودسازی، ماه از خویش تا خدا رفتن، ماه پرواز با دوبال قنوت از زمین تا ملکوت و شکوفایی غنچه های معنویت در سکوت سبز روزه داران و در حیرت ارغوانی سالکان کوی دوست را به همه دوستان تبریک عرض می کنم وامیدوارم خداوند در این ماه پنجره ی باز اتاق همه ی عزیزان ومومنان باشد.
. . . التماس دعـــــــــــــــا . . .
عازم یک سفرم؛
سفری دور به جایی نزدیک؛
سفری از خودِ من تا به خودم؛
مدتی هست نگاهم به تماشای خداست؛
و امیدم به خداوندی اوست ...
بعضی موقع ها دلت می خواد با یکی حرف بزنی،
اما دوروبرتو که نگاه می کنی می بینی هیچکی نیست،
برای یه لحظه احساس بی کسی می کنی،
یه دفعه یادت میفته که خدایی هست هنوز،
اون موقست که می فهمی باید از همه دل ببری و فقط به
خودش دل ببندی،
و چه زیباست اون لحظه ها. . .
بعد از کمی تامل و قدری سکوت پی میبرم:
آنجا که خالی از خداست ، خطاست...
به یاد می آورم، آنجا که از یاد او غافل شده ایم، به
بیراهه رفته ایم...
مهم نیست که از چه چیزهایی و به چه مقدار دارید ...
اگر ندانید که چگونه از آنها استفاده کنید، هیچ چیز
کفایت نمیکند ...
یکبار دیگر نه، 100 بار دیگر بخوانیم تا باور کنیم :
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند ...
3چیز هرگز برنمی گردد:
زمان، کلام، موقعیت
3چیز را هرگز نباید از دست داد:
آرامش، امید، صداقت
3چیز هرگز قطعی نیستند:
شانس، موفقیت، رویاهایمان
و 3چیز ارزشمندترین چیزهاست:
عشق، اعتمادبه نفس، دوست
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و بر می گشت،
پرسیدند: چه می کنی؟
پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
گفت: شاید نتوانم آتش را
خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند از من پرسید وقتی که خلیلم ابراهیم(ع) را بی
گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟
پاسخ دهم:
هر آن چه را که از توانم بر می آمد...
هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست،
مسئله...
خستگی از اعتماد های شکسته است...
شکوه دنیوی همچون دایرهای است بر سطح آب،
که لحظه به لحظه به بزرگی آن افزوده میشود،
و سپس در نهایت بزرگی هیچ میشود....
آدم ها وقتی از هم دور می شوند؛
تفسیر و علتش اینه که؛ خیلی وقته از خدا دور شدن!
هر چند اگه ازشون بپرسی ممکنه این واقعیت رو تکذیب کنند و هزار بهانه بیارن،
ولی توباور نکن ...
وقتی خدا از پشت، دستهایش را روی چشمانم گذاشت،
از لای انگشتانش آنقدر محو
دیدن دنیا شدم که فراموش کردم
منتظر است نامش را صدا کنم ...
حالا که بزرگ شدم می فهمم...
چوپان قصه ى ما دروغگو نبود...
و از فرط تنهایی فریاد گرگ گرگ سر میداد...
" افسوس که کسی تنهایى اش را درک نکرد "
و همه در پى گرگ بودند!
در این میان تنها گرگ فهمید که چوپان تنهاست..............
پروردگارا...
داده هایت، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم...
چون داده هایت نعمت، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان
است...
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد،
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد،
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را،